سوال اصلی این است که آیا زنانهنویسی و مردانهنویسی در ادبیات مفهوم دارد و یا چنانکه عدهای میاندیشند این سوال بلاموضوع است . از آنجا که کلمات تراوش کرده از ذهن کلیت اثر را میسازد اگر تفاوتی ساختاری در ذهن زن و مرد وجود داشتهباشد ، بدیهی است که آنچه از آن ذهن تراوش میشود هم با دیگری متفاوت خواهد بود . اما این پاسخی ناموززون است زیرا با فرض درست بودن مقدمات باید همهی زنان نوشتههای زنانه و همهی مردان آثاری مردانه خلق کنند و پرواضح است که چنین نیست . زنان بسیاری مردانهنویسهای قهاری هستند و مردانی هم زنانه مینویسند .
به اعتقاد من تفاوت در ساختار ذهن نهفته است . ذهن انسانی به دو دستهی مسطحه و فضایی قابل تقسیم است . در ذهنهای مسطحه اتصلات مغزی چنان در امتداد هم قرار گرفتهاند که برای رفتن از نقطهی اول به نقطهی هدف لازم است از نقطههای واسط عبور کرد . اما در ذهنهای فضایی اتصالات بهشکلی ایجاد شدهاند که برای رفتن از هر نقطهای به نقطهی دیگرمیانبردهای متعدد وجود دارد . د رحالت اول برای بهیادآوری یک خاطره باید از جزییات و مسیر معین حرکت کرد تا خاطره به ذهن بنشیند اما در حالت دوم بهخاطرآوری بسیار سریع و مستقل از خاطرههای دیگر ممکن میشود.
از نظر من برای اینکه نویسندهای زنانه یا مردانه بنویسد باید پیشاپیش به ساختار ذهنی مخصوص به هر یک از این حالتها دست یابد . زنی که در جامعهای مرد سالار بهدنیا آمده و رشدکرده و بالیده ، زنی که نمیتواند یا نمیخواهد ذهنیت زنانهی مستقلی داشتهباشد – و چهبسا این ذهنیت را مردود میشمارد – به هیچوجه نمیتواند زنانهنویس باشد چرا که او اصلا زنانه نمیاندیشد ، زنانه سخن نمیگوید و واضح است که زنانه نخواهد نوشت . نگاه کنید به «دا» و آثاری از این دست که از آبشخور ذهنیت مسلط در جامعه سیراب شدهاند.
تا زمانی که زن با قاطعیت از صحنهی اجتماع محو میشود ، پوشیدهمیشود و به سکوت مجبور میشود، ادبیات زنانهی ما قرین شورش و عصیان گاهگاهی شخصیتی میشود که این محدودیت را تاب نمیآورد ؛ مثل فروغ و در غیر اینصورت و صرفنظر از شورش و عصیان ، با پذیرش وضع موجود هیچ نویسندهای زنانه نخواهد نوشت. حتی اگر زن باشد . مانند پروین اعتصامی و چند نویسندهی دیگر.
از این حرف ها گذشته زنانهنویسی بهشکل خُلفی ، چیزیست که مردان نمینویسند و برای نوشتن آن اندوختهی حسی لازم را ندارند . مردان زیادی شخصیتهای زن درخشانی خلق کردهاند . زیورو مارال دولت آبادی ، عالیهی بیضایی (فیلمنامهی اشغال) و…اما من دولتآبادی و بیضایی را زنانهنویس نمیدانم هرچند که زنان درخشانی خلق کردهاند .
از آنجا که احساسات انسانی را نمیتوان به احساسات زنانه و مردانه تقسیم کرد و از آنجا که هر حس آدمی توسط زن و مرد به شکل مخصوص بهخود تصرف میشود پیداست که تعریف و واکاوی زنانهی احساسات بایستی با درک مردانه از همان احساس متفاوت باشد . بنابراین اگر زنی توانست ابتدا زنانگی را مانند یک موهبت منحصر به خود درک کند و جنبههای آن را در کوران حوادث و شخصیتها کشف کند و نترسد و این همه را برصفحهی کاغذ متجلی کند ، در آنصورت ما با ادبیات زنانه روبهرو خواهیمشد.
د رطول همین صد سالی که از ادبیات خلاقهی معاصر میگذرد تقریبا تمام سکوها توسط مردان تصرف شده و زنان بهدشواری توانستهاند گوشههایی را برای خود حفظ کنند . فروغ یک شاخص است البته و هرگاه زنان نویسنده بتوانند از پوستهی سنتی و تاریخی سفت و سخت شده بر گرداگرد خود عبور کنند خواهند توانست در برابر تیرملامت مردان و زنان مرد اندیش تاب آورند و آنچه را که بهشکلی زنانه احساس میکنند به مخاطب تحویل دهند ومخاطب را وادارند که به نیمهی خود نگاه کنند. نیمهای که در طول قرنها در سایه ماندهاست.
اینهمه گذشت تا گفتهشود زنانهنویسی و مردانهنویسی ربطی به تفاوتهای فیزیولژیکی انسانی ندارد . مردانی هستند که ذهن مسطحه دارند و زنانی که از ذهنی فضایی برخوردارند. تفاوت در ماحصل اندیشه و احساس است.درگذشتن یا نگذشتن از وحشت گفتن . به اعتقاد من مردان بسیار بیش از زنان در شرح درون خود جسور هستند و به نظر میرسد اگر زنان از این هراس رها شوند میتوانیم شاهد درخشش ادبیات زنان باشیم .
یک نکته: تفاوت ذهن مسطحه و ذهن فضایی به تفاوت در نگرش منجر میشود . اندیشمندانی مانند پیاژه و اریک فروم معتقدند که جزیینگری و کلینگری به تفاوت این دو ذهن برمیگردد .
مطالب مرتبط با زنانه نویسی را اینجا بخوانید.
داستان کوتاه ِ مجموعه ی بیست و دو را در سایت ِ مرور بخوانید.
دمادم
جون 07, 2010 @ 16:47:42
ممنون که لطف کردی و با همه ی مشغله و گرفتاری ات به جمع ما پیوستی.
فقط مرتضاجان یه سول دارم: آیا این که ما با ذهنی مسطحه بیاندیشیم یا فضایی ، مفهومی از قبل پیش بینی شده است یاتربیت ذهنی هر فرد ، منجر بهچنین تفاوتی در اندیشیدن میشود؟
خسته نباشی و واقعا ممنون
Mehraiin
جون 08, 2010 @ 04:19:15
مطلب قابل تاملی بود……
دمادم
جون 08, 2010 @ 06:21:49
سلام
http://nosratdarvishi.com/article.aspx?id=1439
fereydunkenar
جون 13, 2010 @ 04:03:51
متنی بسیار زیبا و ساده را خواندم.
از اینکه وقت گرانبهایتان را صرف پرداختن به این موضوع کردید واقعا باید تشکر کرد.
بنده نیز با شما موافقم و فکر کنم که اگر زن ها نیز مانند مردها در بیان احساسات درونشان جسورتر ظاهر شوند آنگاه می توان کفه ترازویی که از صد سال پیش یکطرفه شده را از جا کند و تعادل را برقرار کرد…
با سپاس فراوان از اینکه ما را به جمع دوستانتان اضافه کردید و ما نیز چنین کردیم…
دمادم
جون 23, 2010 @ 09:27:52
فیل از پشت بام پریده،خبر داری یا نه؟ امیدوارم همان جور توی هوا بماند فعلا.
منصوره
جون 24, 2010 @ 13:06:51
ما که بعد از فیلترینگ وردپرس اثاث کشی کردیم اگه دوست داشتین سری به آدرس جدید بزنید: http://zakhmeh2010.blogspot.com/
درخت ابدی
جون 27, 2010 @ 09:00:06
از این زاویه به موضوع نگاه نکرده بودم. ممنون.
برزین
ژوئیه 01, 2010 @ 07:47:12
درود بر شما
زیبا و با مفهوم و عمیق
موفق باشی دوست عزیز