در دنیای تسلیحات مشهور است که اگر شیطان میخواست تانک بسازد، آن تانک حتما چیزی شبیه تی 72 بود. تانکی با کوتاهترین برجک و در عین حال با بلندترین لوله توپ.
³
نزدیک ربع قرن از زمانی میگذشت که موتزارت مثل شهاب در آسمان شتاب گرفته و در خاموشی ناگهانی فرو رفته بود. هنرنمایی غولآسای موتزارت تاثیری عمیق گذاشته بود. مردمی که با سمفونی چهل این اعجوبه جوانمرگ موسیقی کلاسیک خو گرفته بودند، تا مدتها گمان میکردند دیگر کسی نخواهد توانست از موتزارت عبور کند. کسان بسیاری بر این اعتقاد بودند که موتزارت آخرین حد موسیقی کلاسیک است و دیگر کسی نخواهد توانست شورانگیزی بازیگوشانه موسیقی گاه عبوس کلاسیک را به اوجی برتر برساند. اما چند سال بود که آوایی بر بال باد، از گوشهگوشه اروپا میآمد و در ایتالیایی میپیچید. دوستداران موسیقی کلاسیک از هم میپرسیدند پاگانینی دیگر کیست؟
آن سالها موسیقیدان آلمانی، لودویک ون بتهوون فضای موسیقی را پر کرده بود. موسیقی بتهوون، موسیقی ترسناکی بود؛ حتی در نهمین سمفونی که نگاهی به شادی دارد. کسانی که در تالارها به شنیدن موسیقی بتهوون مینشستند، عرق بر پیشانی، نفس در سینه حبس و چشم به رهبر ارکستر داشتند و فضا چنان سنگین بود که جز صدای پرطنین سازها صدای دیگری شنیده نمیشد. موسیقی بتهوون چیزی شبیه خطابه نفرین بود. فریادی دردناک و از سر استیصال به سیاهی بسیط قرون وسطی و هراس از بازگشت تیره روزی. انگار انسان اروپایی جهیده از تاریکی طاعونی قرون سیاه هنوز در ترس فرو غلتیدن به تیره بختی گذشته بود. از این رو بتهوون این هراس را به مثابه سرنوشت ابدی انسان اروپایی، در چهارمین ضربه سمفونی پنج ابدی کرد.
اما آوازه نوازندهای تازه نفس در اروپا پیچید که خودش قطعههایش را میساخت. آوازه او به ایتالیا رسید و ایتالیاییها از دانستن این که نیکولو پاگانینی ایتالیایی است تعجب کردند. تعجب کردند که چرا آوازه این مرد ایتالیایی باید از بیرون مرزها به آنها برسد؟ خبر آمدن پاگانینی به میلان، مردم علاقهمند و کنجکاو را به تالار اسکالای میلان کشاند. مردم جمع شده منتظر بودند که ببینند این اعجوبهای که به ایتالیا بازگشته کیست.
مرد لاغر اندام از گوشه سن دیده شد. وقتی مقابل جمعیت تعظیم کرد، صدای تشویق جمع دیوارها و سقف تالار را لرزاند. پاگانینی برای جمعیت قطعهای را نواخت که به la carmagnolaمشهور است. انگار مرد غمگین با انتخاب این قطعه قصد طعنه زدن به جمعیت را داشت. او این قطعه را در سیزده سالگی ساخته بود؛ زمانی که هنوز از ایتالیا بیرون نرفته بود.
مردم توی سالن او را پیوسته تشویق میکردند و با صدای بلند از او درخواست میکردند که همان قطعهای را بزند که در وین برای مردم نواخته بود. آن قطعه، قطعهای کوتاه بود که در چهار بخش اجرا میشد. مردم شنیده بودند که پاگانینی آگاهانه بعد از نواختن هر قطعه، یکی از سیمهای ویولنش را قطع میکرد. به همین ترتیب قطعه دوم را با سه سیم، قطعه سوم را با دو سیم و آخرین قطعه را تنها با یک سیم نواخته است.
آن شب پاگانینی آن قطعه را برای مردم میلان اجرا نکرد. معلوم نیست که دلیل این امتناع را توضیح داده باشد یا نه اما هر چه هست، مردم میلان چندی بعد در پچپچههایشان به نوازندهای اشاره میکردند که روح همسر درگذشتهاش را در ویولن کهنه و ارزان قیمتش حبس کرده است و صداهای جیغ مانندی که شنیده میشود، صدای جیغ زن حبس شده در جعبه طنین ویولن است که برای رهایی التماس میکند.
کوتاه زمانی بعد این شایعه از زبانها افتاد و همسر حبس شده جای خود را به شیطان داد. مردمی که اجراهای او را دیده و کارهایش را شنیده بودند، اطمینان داشتند که این مرد زشت لاغر اندام روح و روان خود را داده تا شیطان به او یاد بدهد که چطور ویولن بزند… که یاد بدهد که چطور مثل شیطان ویولن بزند.
قطعهای که در وین اجرا کرد، به نام قهقهه شیطان در مجموعه 24 کاپریس قرار دارد. کاپریس شماره 13 و به شکل ترسناکی شبیه خندههای شیطان است.
نیکولو پاگانینی بهخاطر نزدیکی به شیطان به عقوبتی سخت دچار شد. او در سن 58 سالگی و در حالی که توان حرف زدن را از دست داده بود، در گذشت. چه کسی میتواند تصور کند که نوازنده شیطانی، در روزها و شبهای آخر عمرش، وقتی دیگر توان حرف زدن هم نداشته، هنگامی که در کوچههای کثیف میلان قدم میزده به چه چیزی فکر میکرده است؟
شیطان، نیکولو پاگانینی، تانک تی72… بچههای جنگ بهخاطر دارند که تانک تی72 چقدر شیطانی بود.
کوچه ای بی انتها
مارس 25, 2015 @ 16:18:34
از خواندن متن ات لذت بردم مثل همیشه. این ارتباط تانک با شیطان و جهش ذهنی به دنیای موسیقی خیلی زیبا بود. تانک تی 72 روسی بود درسته؟ به گمانم تانکهای ایران در اوایل جنگ چیفتن بود که احتمالا بریتانیایی بود و معروف بود که در حال حرکت هم شلیک میکند. البته من از بچه های پشت جبهه بودم 🙂
لذت بردم