دو دوست وقتی از هزار خوان مصاحبه با ردیف کارمندان سفارت فخیمه گذشتند سرانجام توانستند برای یکی دو هفته ویزای گردش گری بگیرند.
آنها با شوق به خانه هایشان برگشتند،خرت و پرت هایشان را جمع کردند و منتظر زمان حرکت شدند.زمان اگرچه کند می گذشت اما گذشت و لحظه ی رفتن رسید و دو دوست پا در راه گذاشتند.من نمی دانم کسی آنها را از زیر قرآن رد کرد یا نه ،هرچه بود کمی بعد از خداحافظی تو هواپیما نشسته بودند و سرخوشانه به نقشه ی توصیفی مقصد نگاه می کردند.
وقتی از هواپیما پیاده شدند ،وقتی مامور کنترل پاسپورت آنها را حسابی معطل کرد و وقتی آنها بی خیال پز و وجاهت موقرانه شدند ،نتوانستند به شیوه ای که در مملکت خودشان بسیار آزموده بودند و از قضا بسیار هم موثر بود ،استفاده کنند.پلیس گردن کلفتی که آنها را به اتاق کنترل شده ای می برد انگلیسی نمی دانست یا با آنها حرف نمی زد.
بعد از چند ساعتی که حبس بودند کسی آمد و آنها را به اتاق دیگری برد .آنها دیگر سوال هم نمی کردند و گویی خود را به قضایی مجهول وانهاده بودند .آنجا کسی با انگلیسی دست و پا شکسته ای گفت کشورشان از پذیرفتن ایرانیان «مجرد» معذور است .آنها حرفی نزدند ،پافشاری بر چیزی نکردند ،جهان را با همه ی اقتضائات مجهولش پذیرفتند و با اولین پرواز به مبداء بازگشتند .مثل این که پیش از این با این تقسیم بندی ها خو گرفته بودند .آنها مجرد بودند و جاهای بسیاری بر ورود آنها ممنوع بود.
کشوری که رفته و برگشته بودند ،قبرس بود و کشوری که در آن بالیده و برآمده بودند ،ایران .حالا گاهی این سوال در ذهن یکی دور می زند و بی پاسخ روشنی پشت پیچیدگی های ذهن پنهان می شود :چه کسی بود که با بلاهت تمام می رفت و «خر» از قبرس می آورد؟
برچسب
جون 03, 2008 @ 17:48:00
شبکه برچسبببینید / بخوانید / بشنوید
پیمان نعمت پور
جون 04, 2008 @ 10:42:00
سلام مرتضی جانحالت چطوره ؟ مدتی نتونستم برات پیغام بذارم ولی میخوندمت …مرتضی تو تا کجاها که سفر نمیکنی … به پر و بال سوختگان خبر برسون!هنوز در انتظار دیدارت هستم. یا حق …
رها پاكان
جون 04, 2008 @ 14:30:00
سلام»فیه ما فیه» خوانی: از این به بعد هر هفته در «یاد روز الست» . شما هم دعوتید.»ياد روز الست»: http://www.rahapakan.persianblog.ir«اصالت داستان گویی»: گفتگویي کوتاه با بهروز افخمی»فید این» http://www.rahapakan.blogfa.comيا علي
مبهم
جون 05, 2008 @ 18:05:00
متني كه برام تو كامنتا نوشته بودين واقعا قشنگ بود لذت بردماز توجهتون ممنووووووووونمشايد شما تنها كسي باشين كه منظور واقعي منو از اون مطالب فهميديم واقعا خوش حالم كه باهاتون اشنا شدممن لينكتون ميكنممرسي از حضور سبزتونخيلي خوش حال ميشم تا نظرات بعديتونو درباره ي مطالبم بدونمبازم سر بزنيد هر وقت اپ كردم خبرتون ميكنم تا نظرتونو بدونمخوش حال شدمفعلا
آقای مرتضی عزیز
جون 06, 2008 @ 06:19:00
آقای مرتضی عزیز! سلام. به » کوچه ی هفت پیچ » آمدید و نظر خوب و معقولتان را برایم گذاشتید و مرا مجبور کردید دنبال تان بیایم تا… به اینجا برسم. و صد البته که به همین جا تمام نشد. مجبورم کردید پست ها را بخوانم و مجبورم کردید در همین جا که الان تایپ می کنم برایتان پیام بگذارم…و بگویم…از لطفت و قلم تان فیض بردم و ممنونم… زنده باشی دوست!
رها پاكان
جون 06, 2008 @ 18:15:00
خبر: نادر ابراهیمی، «ابوالمشاغل»، خالق «عاشقانههای آرام»، رها شد از این دنیا. روحش شاد.یادداشت «علی مؤذنی» به مناسبت درگذشت «نادر ابراهیمی»در «ياد روز الست»
رها پاكان
جون 08, 2008 @ 03:30:00
«سمفونی قاشق و فنجان» یک داستان کوتاه
مبهم
جون 08, 2008 @ 15:08:00
با یه اپ چندش اور به روزم منتظر نظراتتون هستم
مبهم
جون 09, 2008 @ 14:20:00
از حضور سبزتون ممنوووووونمباورش سخته ولی واقعیهاز این ادمایی که بویی از انسانیت نبردن بعید نیست
عرفانی
جون 10, 2008 @ 23:02:00
جناب ایلنانسلام عرفانی هستم. دبیر بخش داستان سایت لوح. زیر یکی از داستان ها نظری گذاشتید. که دقیقا منظورتان را نفهمیدم. اگر آقای پاکان، سرقت ادبی کرده اند لطفا منبع اصلی را معرفی کنید تا با سند و مدرک با هم تعامل داشته باشیم و کسی این وسط بی گناه متهم نشود.با تشکر
چپ کوک
جون 17, 2008 @ 10:28:00
اتفاقی که نوشتی حدود دو سال پیش برای بیش از صد فارغ التحصیل شریف اتفاق افتاد که برای شرکت در همایشی ویزای آمریکا گرفته بودند. متاسفانه ما نتونستیم خبر این اتفاق رو و البته تلاشهای بعدی فارغ التحصیلان رو برای گرفتن پاسخ مناسب پوشش بدیم. اینم یکی دیگه از ضعف های ماست. درست نمی دونیم چه استفاده ای از مدیا می شه کرد و چقدر برد داره.
قاب من
جون 18, 2008 @ 21:21:00
بخور!
مبهم
جون 19, 2008 @ 16:00:00
غيرتت رو عشقه!من اپمبدوووووووووووووو
مبهم
جون 19, 2008 @ 23:48:00
ممنووووووووووون از پیشنهادتونحتما این کارو انجام میدم
دوازده
جون 20, 2008 @ 10:20:00
دروددوازده با » یادداشتهای روزانه یک دیوانه » بروز است .
مهرداد فلاح
جون 20, 2008 @ 10:49:00
آن ها مجرد بودند …………………………….تا دوردست ٍ دروغی قشنگ تر از تهران!
مهرداد فلاح
جون 20, 2008 @ 10:49:00
دوست دارم شعر مرا به بازي بگيرد و تواناييها و وجوهي از من كه در زندگي روزمره مجال بروز پيدا نميكند، در شعرم خودش را نشان دهد. شعر اين فرصت را به من ميدهد كه هم خودم را طور ديگري ببينم و هم جهاني را كه در آن زندگي ميكنم و پر از سوال است ، تحمل کنم. شعر برايم فرصت فرياد زدن و منم منم گفتن است!……این شعر های بی موضوع!(گفت و گوی رضا قنبری با مهرداد فلاح )
یه غریبه
جون 20, 2008 @ 21:43:00
سلاموب شما رو در پیوند دمادم دیدم.متاسفم که قبلا مفتخر به دیدار شما نبودم و امیدوارم دیدارم دوباره و همواره باشه.راستی مطلبت هم جالب بود واقعیتی تلخ که شاید نم اشکی هم بر صورت کوروشو داریوش نشونده باشه تا حالا. » …افو باد بر این زندگانی افو»
کاوه گیــــلانی (لابدان)
جون 21, 2008 @ 15:21:00
سلامنمی دونم چی بگم… یاد دوستی افتادم که راننده تاکسی بود، خاطره ای تعریف می کرد از زمان مجردی، گفت : رفته بودم کارت رانندگی تاکسی بگیرم تاکسیرانی گفت مجردی نمی شود! رفتم ازدواج کنم گفتند اگر راننده تاکسی هستی کارتت کو ؟! به بی کار زن نمیدهیم ! این هم نمونه ای از درد سر های مجردی بود ! البته نمی شه زیاد به مسئولین قبرس سخت گرفت چون اگه منطقی فکر کنیم حق دارند بنده های خدا !
برچسب
جون 22, 2008 @ 02:32:00
آقا .. بیا خط خطی ام کن
قاب من
جون 25, 2008 @ 00:18:00
امان از این مجرم های بی جرم!!!نگاه مسموم
هادی نوری
جون 25, 2008 @ 19:16:00
سلام.مدتها از فضای نت دور بودم. البته با فضای جدیدی برگشته ام. در ضمن بوطیقا اول مرداد رسما کارش را آغاز می کند و من هنوز منتظر پیشنهادی که داده بودم هستم.
یه غریبه
جون 28, 2008 @ 23:11:00
سلام دوبارهرد پایی از تو در بیابان دلم نیست که نیست
مبهم
جون 30, 2008 @ 20:41:00
سلامحرفی واسه گفتن ندارم جدی عاشق متناتم خیلی قشنگن همه چیز تمومناعصاب ندارم خب دیگه کاری باری؟؟من رفتم
شیزوفرنی تنها
ژوئیه 01, 2008 @ 07:03:00
خبری ازت نیست مرتضی جان؟کم میامدم نت.ولی سر جدت تا کی باید بیام و خر قبرس بخوانم؟
Sara
ژوئیه 01, 2008 @ 14:37:00
salam weblogeto dididam kheily khosham az karet va matalebet oomad ey val dary be hamin khater mikham adrese group yahoomo bedam ke age doost dashty va eftekhar bedy dakhelesh ozv beshy akhe ma tanha daro nadaremoon too net hamin ye groupe blog hamoon hamash hack shod faghat hamin sareto dard naiaram vali khodemoonim eyval darim enshala movafagh bashy
قاب من
ژوئیه 02, 2008 @ 22:35:00
ممنون از حضورت!آپ کن دیگه منتظرم!………………………………..بیا یه نوع عر عر رو ببین!
مهرداد فلاح
آگوست 03, 2008 @ 18:54:00
سال های سال می نویسیم ( دری وری ؟ ) تا شاید روزی روزگاری برسیم به معجزه ای که نامش شعر !……ده تایی ٍ انگشت های درهم پیچ !
mahbaz
سپتامبر 03, 2008 @ 03:04:00
kheily zibast