انسان ها از نظر نوع انرژی به سه دسته تقسیم می شوند : حدود هشتادوپنج درصد گروه اول، حدود ده درصد گروه دوم و پنج درصد باقیمانده گروه سوم.درگروه اول انرژی انسانی از چاکرا به بیرون تابیده می شود و در گروه دوم از بیرون به چاکرا و گروه سوم نا تابش انرژی دارند ونه دریافت.این تفاوت به تفاوت های بارز رفتاری منجر می شود که شاید بعدها به آن بپردازیم.
اگرچه هنوز از ماهیت انرژی کیهانی اطلاع دقیقی وجود ندارد اما بخشی از انرژی کیهانی با تکنولژی امروز قابل درک است.انرژی کیهانی – آن بخش قابل درک ـ به صورت های متفاوت متجلی می شود از قبیل انرژی مغناطیسی ، انرژی حرارتی و…اما بخش مهمی از آن هنوز ناپیدا و نا مکشوف است و تنها بخش های خاصی از مکاتبی نظیر بودیسم و ذنیسم بدون اینکه از ماهیت آن مطلع باشند توانایی به کار گیری و استفاده از آن را دارند.
درتعریف کلی انسان می تواند از انرژی کیهانی بهره مند شود ــ ضمن آنکه خود نیز انرژی درونی دارد ــو برای بهره مندی لازم نیست تمرین های سخت و ریاضت های طولانی کشید.مثلا برای بهره مندی حداقلی کافی است آگاهانه و ارادی سکوت کرد.تعجب می کنید؟ اگر کسی بتواند سکوت کند ــ اگر از صداهای اطراف هم دور باشد چه بهتر ــ و این سکوت را به مدت هفت روز ادامه دهد ، تجلیات انرژی نهفته شده بر او آشکار می شود.حالا تمرین های بهره مندی بیشتر بماند.
به این نکته دقت کنید: همه ی انسان ها ــ چه زن و چه مرد ــ در سه نقطه با هم مشترک اند.البته بدیهی است که کیفیت این سه نقطه متفاوت اما در ماهیت تفاوتی ندارند.۱) تولد ۲)بلوغ ۳) مرگ.
تفاوت انسان ها در چگونگی تولد و طی مسیر تا بلوغ و پس از آن تا مرگ آشکار می شود.این نکته بهانه ای است برای پیش کشیدن بحث شیرین ریاضی و منحنی های توصیف کننده ی این وضعیت.
در بدن هر انسانی هفت نقطه مهم وجود دارد که به آنها چاکرا می گویند و در بین این نقاط دو نقطه از بقیه مهم تر اند.چاکرای میانی یا چاکرای ناف و چاکرای بالایی یا چاکرای اتصال.چاکرای میانی همان طور که از اسم اش معلوم است ، نقطه ای است نزدیک به ناف و چاکرای بالایی ــ که ویژه ترین و مهم ترین است ــ حدود ده سانتی متری بالای سر انسان قرار دارد.این نقاط کانون های تمرکز و تابش یا دریافت انرژی کیهانی هستند.اگرچه این هفت نقطه در همه ی انسان ها وجود دارد اما واضح است که جای دقیق هر نقطه در هر شخص منحصر به خود اوست و غالبا از روی برخی ویژگی های فیزیکی می توان جای دقیق آنها را در هر شخص یافت.
مریم
ژانویه 17, 2008 @ 21:53:00
سلاموبلاگ خیلی قشنگی داریوقت کردی به ما هم سر بزنبدرود …
شيزوفرني تنها
ژانویه 18, 2008 @ 00:24:00
تعاريف اصلي چاكرا خوب بود.ولي اينها را ميدانستيم.پس منتظر ميمانيم براي رسيدن موضوع به قسمتهاي چالش برانگيز و بحث ها.
خواب بزرگ
ژانویه 18, 2008 @ 03:47:00
همون که شیزوفرنی تنها گفت.جای تصویر خالی است..
سلوچ
ژانویه 19, 2008 @ 02:39:00
مطالب جالبیه . استفاده می کنیم و منتظر ادامش…
راضیه
ژانویه 19, 2008 @ 07:39:00
سیاوش کاویان
ژانویه 19, 2008 @ 11:35:00
مطالعه مطالب وبلاگتان بسیار به من آموخت . ازاین بابت سباس مرا ببذیرید.من هم مطلبی در باره انرزی دارم البته به طنز . خوشحال میشوم نظر شما را در مورد نوشته هایم بدانم.
سیاوش کاویان
ژانویه 20, 2008 @ 01:05:00
ممنونم از حضور گرم و محبت آمیزتان. برمن منت نهادید ومرا شرمنده احسان خویش کردید. همچنین از نظر ارزشمندتان سباسگزارم.
بیژن باران
ژانویه 20, 2008 @ 04:37:00
حظ کردم. با ساختارزدایی در تاویل یک شعر پسامدرن به روزم. شاد زی.
ابوالفضل حسنی
ژانویه 20, 2008 @ 22:08:00
این مباحث برایم جذاب است دنبال می کنم با عارف رمضانی بودم دیروز کلی از این مباحث داشتیم خودم سالهای 80 انور ها…اینها برام دغدغه شده بود یه چند تا کتاب از اینور وانور رسید بهم خواندم حالا می بینم اینجا داره با من حرف می زنه …در هر صورت کلی دارم حال می کنم
مه دی
ژانویه 21, 2008 @ 03:09:00
سلام.از طریق وبلاگ دمادم با شما آشنا شدم.از این اتفاق خورسندم.تقریبا» من و شما در یک مسیریم با این تفاوت که من هنوز به این نتیجه نرسیدم که حرفهای خودم رو تو وبلاگم بزنم.فعلا» در آغاز راه جدیدی هستم.خوشحال میشم تبادل لینک کنیم و رابطه خوبی با هم داشته باشیم.با آرزوی موفقیت روز افزون…
خواب بزرگ
ژانویه 21, 2008 @ 21:36:00
شما به یک بازی وبلاگی دعوت شده اید : نوشتن از کتابهای نیمه خوانده
خواب بزرگ
ژانویه 21, 2008 @ 22:06:00
جسارتا یک نظر خصوصی هم دارید
باران
ژانویه 22, 2008 @ 00:03:00
موفق باشی
احمد صبريان
ژانویه 22, 2008 @ 17:13:00
مرتضی جان مطلب جالبي بود از خوندنش لذت بردم .از اين كه بهم سر زدي و در باره مطلبم نظر دادي ممنونم.با یاد آوری گذشته یه حسرتو تو دلم زنده کردی. این که زمان نمی ایستد.موفق و سر بلند باشي
مشکین میرآبیان
ژانویه 22, 2008 @ 22:47:00
با این حساب به نظر می رسد که با خانم محبوبه همکار باشید. ایشان ذهن پردازنده، نوجو و بُرش گری دارند. گاهی انگیزه ی بحث بسیار کوچک است اما خود بحث، رشد می کند. من در حوزه ی انرژی ، مطالعه ای ندارم. اما چند سال پیش در یک آزمایشگاه زبانشناسی، وقتی فیلمی از کارکرد ماهیچه های حلق و مجراهای صوتی دیدم، دریافتم که بی خود نیست که انسان از صحبت کردن خسته می شود. حرکت ماهیچه ها در آن درون، شکلی دیوانه وار داشت. از آن زمان به بعد، وقتی که در یک جمع، زیاد حرف می زنم، راحت می توانم علت خستگی ام را- بدون آن که آن صحبت ها، درگیری فکری و یا عاطفی باشد- بدانم. بی خود نیست که گاه در سر کلاس یا در خانه به ما از روی تعجب می گفتند که سر چند کیلویی ات را تکان می دهی اما زبان چند گرمی ات را نه. آنها نمی دانستند که تکان آن سر، انرژی کمتری می گیرد تا این که آواها از گلو و از طریق زبان به دیگران انتقال یابد.
نردبان2
ژانویه 23, 2008 @ 00:34:00
هنوز نخوندمش اما ذخیره میکنم تا بخونم …..به روزم
خواب بزرگ
ژانویه 23, 2008 @ 17:46:00
دانلود آنچه اینجا نوشته را از دست نده …رونوشت به دمادم :http://mahtaab.wordpress.com/2008/01/19/post_11/
علیرضامجابی
ژانویه 23, 2008 @ 22:50:00
مطالب جالبی بود، کانونهای تمرکز، تابش… انرژی کیهانی، دروغ چرا ؟ کمی هم ترسیدم ، چون متافیزیک در افکار عمومی جامعه ی ما معناهای متفاوتی داره و گاهی وقتها از حوالی جاده ی قم و چاه جمکران سر درمیآره!!!!! متشکرم که من سر میزنی، من عاشق حرفهای تازه ام و برای شنیدن حرف حساب آماده! با احترامات فائقه به عقاید شما و دیگر دوستان عزیز.
×××)خدایی که شکست خورد(×××
ژانویه 23, 2008 @ 23:46:00
سلامعالی بودبهتر است در مورد پاکسازی چاکراها هم بنویسید
رضا بهارلو
فوریه 01, 2008 @ 12:24:00